یادداشت های شخصی



همانطور که گفتم من دانشجوی برق در اراک هستم 

هر بار که از تهران  به سمت  اراک حرکت می کنم با خودم می گویم " آیا ارزش شو داره ؟؟؟؟"

یک حس درونی به من می گوبد این تاوان سستی و درس نخواندن در دبیرستان است 

این افکار تا شهر قم من رو آزار می ده پس از اون به این فکر می کنم که وقت شروع رسیده 

برای تک تک روز هایم برنامه ای در ذهنم می چینم وقتی که به اراک می رسم منتطر فردایی هستم که این برنامه را آغاز کنم

ولی خوب این فردا هرگز ار راه نمی رسد اما چرا

این چرخه هربار تکرار می شود از تکرار خسته شدم!!!

نیاز به تغیر دارم ؛ این باید خود یک انگیزه باشد اما نیست 

هنوز هم دلیلی ندارم و شاید برنامه ای پس حالا که نمی دونم این چرخه از کجا معیوب است ،پس چاره ای نیست جز آنکه

یک چرخه نو ایجاد کنم در زندگی به چرخه عادت می گویند من نیاز به خلق عادت جدید دارم اما چه عادتی ؟؟؟؟

 

 

می دونم دیگه وقت شروع کردنه ولی حداقل برای من سخت ترین کاره همین شروع کردن هستش!!!!!  


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها